اشکانیان -



«گله فردوسی از پیری و روزگار» 

بیت آغازین شکایت فردوسی از چرخ بلند:


الا ای برآورده چرخ بلند!  / چه داری به پیری مرا مستمند

فردوسی از فقر و نداری و پیری شاکی است . این احساس پیری و نزدیکی به مرگ با بالا رفتن سن گریبان همه را را می گیرد و  هم فردوسی هم از چیزهای از دست رفتۀ جوانی خود می گوید.

رنگ ار رخش پریده و پشتش خمیده و موهایش سفید شده است .

این نوع بیت ها را بارها فردوسی در باره شاهان و پهلوانان  نیک، گفته است و اینجا در باره خود می سراید و از روزگار نزد یزدان شکایت می برد.


به روزگار می گوید :، 

وفا و خرد نیست نزدیک تو / پر از رنجم از رای تاریک تو

مرا کاج(کاش) هرگز نپروردیی / چو پرورده بودی ، نیازردیی!



پاسخ  خواندنی سپهر بلند به فردوسی:

"چرا همه خوب و بد را از من می بینی؟!این ناله ها از مرد آگاهی چون تو بعید است! در ضمن تو از من خیلی برتری چون به هر کار توانایی و دارای خرد هستی و خورد و خواب و خوراکت در کنترل  خودت است! چرا آنچه به خودت می گذرانی به من نسبت می دهی؟! نه من نه خورشید و ماه هیچکدام نقشی در آن نداریم.اگر به دنبال راه چاره هستی آن را از پروردگار بجوی."



133.jpg (500×667)




نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.