کویاجی معتقد است بخش مهمی از تاریخ اشکانیان را می توان در شاهنامه مورد پژوهش قرار داد. با وجود بی میلی ساسانیان نسبت به تدوین رویدادهای اشکانیان ، حوادث روزگار اشکانیان به صورت داستان در بین مردم رواج داشته است و در نتیجه ما شاهزادگان و شاهان پارتی چون گودرز و گیو و قارن را به عنوان پهلوانان کاووس و کیخسرو میبینیم.
این پژوهشگر که از پارسیان هند بود با بررسی نبردهای پهلوانان در جنگ ها کین خواهی سیاوش می پردازد شباهتهای نبردهای پهلوانان را با وقایع تاریخی دوره اشکانیان مقایسه می کند.
به مقالات کویاجی نقدهایی نوشته شده است آیا دوستان نقدی بر این مقاله سراغ دارند؟
مهرداد بهار:
"عناصر سازنده شاهنامه ، عمدتا اساطیر است، ولی تاثیر پذیری از تاریخ هم دارد. مثلا خانواده گیو و گودرز، که می دانیم شخصیت های تاریخی دورۀ اشکانی اند. آنان فرمانروایان گرگان، سمنان، دامغان و مناطق دیگر بوده اند."
مهرداد بهار- از اسطوره تا تاریخ- صفحه 574
اشکانیان - آغاز داستان
64- سراینده فرتوت مرد: اشاره به خود فردوسی است که هفتاد یا هفتاد و یک ساله بوده است.
68- دهقان چاچ: دو حالت دارد یا یکی از منابع کتبی فردوسی بوده است نویسنده آن دهقانی زرتشتی از چاچ بوده است یا یکی از دهاقین دانشمندی بوده است که در تدوین شاهنامه ابومنصوری دست داشته است.
فردوسی شاهان اشکانی را به شرح زیر نام می برد که البته ترتیبشان مشخص نیست:
اشک
شاپور
گودرز
بیژن
نرسی
اورمزد
اردوان
بهرام(اردوان بزرگ)
پادشاهی اشکانیان را دویست سال می داند :
ازین گونه بگذشت سالی دویست / تو گفتی که اندر زمین شاه نیست
فردوسی دوران اشکانیان را از شاه ،مانند شاهان دوره کیانی بی بهره می داند.
بیست و هشت اشک بر ایران فرمان راندندو پادشاهی آنان حدود پنج قرن به درازا کشید و جای تعجب است که فردوسی تنها نامی از آنها شنیده و در نامه خسروان هم از آنها نخوانده است.
تنها چیزی که فردوسی از شاهان اشکانی می گوید این است که ، اردوان بزرگ فرمانروای شیراز و پارس و سپاهان(اصفهان) بود. و شاید دلیلش آن باشد که می خواهد به بررسی نیای اردشیر بابکان، بنیانگذار سلسله ساسانیان بپردازد.
.
.
.
.
.
.
.