بررسی دلایل اجتماعی تشتت روایات در باره پادشاهی همای چهرزاد - دکتر روح انگیز کراچی

https://ihcs.academia.edu/rkarachi

بررسی دلایل اجتماعی تشتّت روایات در بارة پادشاهی همای چهرزاد

1 دکتر روح نگیز کراچی

چکیده

همای چهرزاد به روایت حماسة ملی نخستین پادشاــ زن ایرانـی اسـت کـه سرگذشـتش

آمیزهای از افسانه، حماسه و تاریخ است. او دختر،همسر و جانشـین بهمـن اردشـیر، پسـر

اسفندیار و پادشاه ایران بود. حضور همای در نقـش پادشـاهی و رهبـری سیاسـی کشـور،

حضوری غیر متعارف و چالش برانگیز بود. تکثر و اختلاف روایات در مورد او چون ضبط

8 نامِ متفاوت، هویت یکسان پدر و همسر، رها کردن فرزنـد در رودخانـه، یـافتن فرزنـد،

اختلاف در پادشاهی و مدت سلطنت و حتـی سـاختگی بـودن شخصـیت و پادشـاهی او،

موضوعی قابل بحث در حماسه، تاریخ و مطالعات زنـان ایـران اسـت. از ایـن رو در ایـن

جستار عامل این پراکندگی آرا و اطلاعات ریشه یابی و با خوانشی نو نقشِ جنسیتی همای

و نگرش و واکنش سنتی جامعه به این تغییرِ نقش بیان شده است. در این تحلیـل بـه ایـن

نتیجه رسیدهایم که موقعیت اجتماعی همای به عنوان زن ـ پادشـا سـبب تکثـر روایـات و

رویدادهای زندگی او شده است.

کلیدواژهها: همای چهرزاد، شاهنامه، تاریخ ایران، زن ایرانی، نقش جنسیتی.

1- درآمد

همای چهرزاد در تاریخ و روایات ملّی ایران به دورهای تعلق دارد کـه در پـردهای از ابهـام

است. در تاریخی که به استناد منابع غربی نوشته شده است، پس از سقوط سلسـلة هخامنشـی،

دولت پارتها بر سر کار آمد و «پارتیان رابط بـین آنـان [ساسـانیان] و هخامنشـیان بـودهانـد»

(گیرشمن 344:1384). تحقیقات رومن گیرشمن در تاریخ ایران بر اساس باستان شناسی انجام


1- دانشیار پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی r_karachi@yahoo.com


1391 تابستان ، 177 مجلةعلمی ـ پژوهشی، شمارة جستارهایادبی86 جستارهایادبی(ادبیاتوعلومانسانیسابق) شمارة دوم

شده، در کتاب ایران از آغاز تا اسلام، تاریخ ایران را از مهاجرت مادها و پارسها آغاز میکنـد

و سپس به پادشاهی مادها، هخامنشیان، پارتیان و ساسانیان مـیرسـد. در ایـن تـاریخ، نـامی از

سلسلة کیانی نیست. اما در تاریخی که بر اساس اساطیر، روایات ملّی و نوشتة تـاریخ نویسـان

پس از اسلام تنظیم شده است، سلسلة پادشاهان ایران با پادشـاهی گیـومرث آغـاز مـیشـود و

پادشاهان پیشدادی، نخستین سلسلة پادشاهی ایران را تشـکیل مـیدهنـد. پـس از پیشـدادیان،

سلسلة کیانی با پادشاهی کیقباد، فرمانروای ایـران مـیشـوند و پـس از آنهـا سلسـلة تـاریخی

ساسانیان، تاریخ پادشاهی ایران را میسازند. گسستگی تاریخی که بر اثر جنگها و شکستهـا

پدید آمده، مهم ترین علت ابهامِ آغازِ تاریخِ ایران است و به سبب کمبود منـابع، نمـیتـوان بـا

قاطعیت بعضی از روایات را پذیرفت و دیگری را انکار کرد. این پـژوهش بـه اسـتناد روایـات

ملّـــی، منـــابع فارســـی میانـــه و تـــاریخهـــای پـــس از اســـلام انجـــام شـــده اســـت.

همای چهرزاد در حماسة ملی از پادشاهان سلسلة کیانی است؛ دختر و همسرِ بهمن اسفندیار یا

بهمن اردشیر، که پس از مرگ پدر و همسرش بـه پادشـاهی ایـران رسـید و مـادر داراب بـود

(فردوسی 354-372 /6 :1967). اخـتلاف در تـاریخهـای فارسـی و عربـی در مـورد زنـدگی

شخصی و سیاسی همای از نامها و لقبهای متفاوت برای او آغاز میشود تـا اخـتلاف در نـام

پدر، همسر، نگهداری از فرزند، مدت سلطنت و اینکه چندمین پادشاه ایران است. او را به نام-

های متفاوتی خواندهاند؛ چون: سمیراندخت،همای دختر حارث ملک مصـر (مجمـل التـواریخ

418،30 :1318 )، یا خمانی دختر بهمن ملقب به شهرزاد، چهـرزاد، چیهراچـات کـه 30 سـال

پادشاهی کرد (طبری،85 :1351)، همایه یا حمای (مسعودی 6:1344)، خمانی دختر چهـرزاد

شانزدهمین پادشاه پارس بـا 30 سـال پادشـاهی (یعقـوبی، 193 / 1347:1)،همـای چهـر آزاد،

شمیران دختر بهمن و ملقب به هما، هفتمین پادشاه کیـانی (حمـزه اصـفهانی،38 ،10 :1346)،

خمانی دختر اردشیر بهمن با لقب چهر آزاد هشتمین پادشاه کیانی با 30 سال سلطنت(ابوریحان

بیرونی، 149-146 :1352)، خمای بنت بهمن هفتمین پادشاه کیانی که 30 سال پادشـاهی کـرد

(بیضاوی،28: 1381)، خمانی همسر بهمن (دینوری،51: 1364)، در بهمـن نامـه همـای دختـر

نصر بن حارث پادشاه مصر بود که به همسری بهمن در آمد:« چنانست آیین و هم راه ما /کجـاسال چهلوپنجم بررسی دلایل اجتماعی تشتت روایات در بارة پادشاهی... 87

نصر حارث بود شاه ما /مر او را یکـی دختـری چـون پـری /کـه هرگـز نبینـی بـدان دلبـری /

همانست نام و چه فرخ همای/ سرشتش چنین آمد از رهنمای» (ایرانشاه بن ابی الخیـر، 1370:

116-115) همای، شمیران بنت بهمن (حمداالله مستوفی،95: 1339) همای بنت بهمن ملقب به

چهرآزاد بود و او را خمانی میگفتند(خواندمیر،206: 1333). در مورد ازدواج او در اغلب منابع

آمده است که به رسم زمانه و برای حفظ دودمان و نژاد از پدر بار گرفت، اما به باور ابن بلخی

«او بکر بود و تا به مردن شوهر نکرد »(ابن بلخی، 54 :1313). بنا به روایات تاریخی-حماسـی

قصة مادری او نیز حیرت آور است. زمانی که فرزندش به دنیا آمد شایع کرد که فرزند مرده به

دنیا آمده، او را به دایهای سپرد تا 8 ماهه شد. پس صندوقی ساخته او را به آب فرات انـداخت

(فردوسی، 356/6 :1967) و به نوشتة برخی تاریخ نویسان گهوارة فرزند را به رودخانه کـر در

اصطخر یا بهقولی در نهر بلـخ افکنـد (طبـری، 86/1 :1351 ) یـا بـه آب اصـطخر (خوانـدمیر

1333:206) انداخت. قصة از آب گرفتن فرزند توسط گازر نیز در منابع مختلف به صورتهای

متفاوت آمده است؛ صندوق را در آب انـداخت، گـازری بیـافتش و دارآب نـام کـرد (مجمـل

التواریخ،31: 1318). در کتاب آفرینش و تاریخ آمده است:«کودک را در گاهوارهای نهاد و مـال

بسیاری به گروهی داد تا او را پرورش دهند و آنها را از پایتخت خـویش بیـرون فرسـتاد و آن

دسته فرزند او را بردند و در کشتی نشستند تا اینکه به مذار رسیدند. طوفانی شد کـه کشـتی را

غرق کرد و همه آنها که در کشتی بودند غرق شدند وگاهواره بر روی آب ماند تـا بـه سـاحل

دجلـه بــه دســت گــازری کـه جامــه مــیشســت رسـید و دیــد کــه کــودکی در آن قــرار دارد

(مقدسی،507 :1374). به روایت شاهنامه، گازری او را گرفت و داراب نامیدش و نزد او بماند

تا بزرگ شد و سپاهی شد. در آن زمان رومیان به آن ناحیه [بلخ ] حمله کردند و سپاهیان ایران

به سرداری رشنواد به جنگ رومیـان رفتنـد و پیـروز بازگشـتند. در ایـن نبـرد داراب از خـود

دلیریها نشان داد. رشنواد رشادت های این سپاهی را همراه با گوهری که به بازو داشت بـرای

همای فرستاد. او پسر خویش را شناخت، او را خواست و به جانشینی خود برگزید. همـای در

دوران سلطنت، پادشاهی عدالت گستر بود و به آبادانی کشورش اهمیت مـیداد. در تـاریخهـا

آمده است که چندین شهر را بنا کرد که معروفترین آنها بنای شهر اصطخر اسـت کـه توسـط88 جستارهایادبی(ادبیاتوعلومانسانیسابق) شمارة دوم

سربازان اسیر رومی ساخته شده است. « به پارس اندر سه بنا کرد.یکی به جانب هزاران استون

که اصطخرسـت.دوم خهبـین (حمهـبن) بـه راه داراب و سـوم در روسـتای گیمـره » (مجمـل

التواریخ،55: 1318)در اخبار الطوال آمده است که: « بنّاهای روم را اسیر کرد و با خـود آورد و

برای او در ایران سه ایوان بزرگ ساختند یکـی در وسـط شـهر اصـطخر و دیگـری کنـاره راه

اصطخر به خراسان و سومی در راه داراب گرد و در فاصـلة دو فرسـنگی اصـطخر » (دینـوری

52 :1364). « جمعی گویند که چهل مناره و خانهای عظیم که در وسط اصطرخ بـوده اسـت و

مسلمانان آن را مسجد ساخته اند و این زمان [685ق ]به غایت خراب اسـت، از آثـار اوسـت»

 .(29 :1381بیضاوی)

2- طرح مسئله و اختلاف روایات

نخستین منبعی که به پادشاهی همای اشاره کرده، بندهش از کتابهای دینی زرتشتیان است

که نوشته است: در هزارة چهارم «چون پادشاهی به بهمن اسـفندیاران رسـید، ایرانشـهر ویـران

شد. ایرانیان به دست خود نابود شدند و از تخمة شاهی کس نماند که شاهی کند. ایشان همای

دخت بهمن را به شاهی نشاندند »(فرنبغ دادگی،140: 1369). همای بهمـن دخـت سـی سـال

پادشاهی کرد(همان:156). دینوری در اخبار الطوال تألیف حدود 278 ق نوشته است: « گوینـد

بهمن در آغاز یهودی شده بود و در پایان، آن آیین را رها کـرد و بـه مجوسـی بازگشـت و بـا

دختر خود خمانی که زیباترین زنِ روزگارش بـود، ازدواج کـرد و چـون مـرگ او فـرا رسـید

خمانی از او باردار بود. بهمن دستور داد تاج شاهی را بر شکم او نهادند و بـه بزرگـان کشـور

دستور داد فرمانبردارش باشند.»(دینوری،51: 1364). محمد بن جریر طبری در تاریخ الرسـل و

الملوک تألیف قرن سوم قمری، خمانی دختر بهمن را یازدهمین پادشاه ایران مـیدانـد ومـدت

پادشاهی او را 30 سال دانسته و نوشته است: « پـس از بهمـن دختـرش خمـانی بـه پادشـاهی

رسید. آوردهاند که مردم او را به پاس محبت با پدر و قدردانی از مهـر و عاطفـه و سـخاوت و

شجاعت اش به مقام سلطنت رسانیدند. خمانی را بـه لقـب شـهرزاد، جهـرآزاد، چیهراچـات و

چهرزاد میخواندند» (طبری،87-85: 1351). ابوریحان بیرونی در آثار الباقیه تألیف حدود 400سال چهلوپنجم بررسی دلایل اجتماعی تشتت روایات در بارة پادشاهی... 89

قمری نوشته است: « قسم سوم، ملوک کیانی بودند که مردمـی جبـابره بـه شـمار مـیرونـد و

سلطنت دنیا در ایام ایشان میان امم متباین قسمت شد و در میان هریک از ایـن سـه قسـم کـه

گفته شد فترتهایی است که بدین سبب انتظام تاریخ به یکدیگر مشتبه مـیشـود ». او خمـانی

دختر اردشیر بهمن با لقب چهرآزاد را هشتمین پادشاه کیانی میداند که مدت 30 سال سلطنت

کرد (ابوریحان بیرونـی،149-146: 1352). حمـزه اصـفهانی در تـاریخ سـنی ملـوک الارض و

الانبیاء تألیف حدود سدة چهارم قمری نوشته است:« همای چهرآزاد، وی شمیران دختر بهمـن

و هما لقب اوست » و هفتمین پادشاه کیانی بود (حمزه اصـفهانی،38 ،10: 1346). ابـن واضـح

یعقوبی در تاریخ یعقوبی تألیف سدة سوم قمری، خمانی دختر چهرزاد را شـانزدهمین پادشـاه

پارس میداند که 30 سال پادشاهی کرد (یعقوبی، 194-193 /1 :1347). در مجمل التـواریخ و

القصص آمده است: « همای چهرآزاد در نسب او خلافست، بعضی گویند دختـر حـارث بـود،

ملک مصر و بهمن وصیت کرد که پادشاهی او را باشد و آن را که از وی زایـد و او زنِ بهمـن

بود و پارسیان گویند او خود دختر بهمن بود و ازیـن زن کـه دختـر ملـک مصـر بـود و او را

شمیران بنت بهمن نام بود و به لقب او را همای خواندندی، از بهمن آبستن گشت و ایشان روا

داشته اند » (مجمل التواریخ، 30 :1318) و در صفحاتی دیگر دربارة بلخ پایتخت او و بـه آب

انداختن فرزند و عماراتی که همای چهرآزاد در مدت 30 سال پادشاهی درست کرده، مطـالبی

نوشته است (همان:55-54). در شاهنامه ذیل پادشاهی بهمن اسفندیار آمده است:

پســر بــد مــر او را یکــی همچــو شــیر

دگــر دختــری داشــت نــامش همــای

همــــی خواندنــــدی ورا چهــــرزاد

پــــدر در پــــذیرفتش از نیکــــویی

همــــای دل افــــروز تابنــــده مــــاه

چــو از درد، شــاه انــدر آمــد ز پــای

بزرگــان و نیــک اختــران را بخوانــد

چنین گفـت کـاین پـاک تـن چهـرزاد

کــه ساســان همــی خوانــدی اردشــیر

هنرمنـــد و بـــا دانـــش و نیـــک رای

ز گیتـــی بـــه دیـــدار او بـــود شـــاد

بر آن دیـن کـه خـوانی همـی پهلـوی

چنــان بــد کــه آبســتن آمــد ز شــاه

بفرمـــود تـــا پـــیش او شـــدهمای

بــه تخــت گرانمایگــان بــر نشــاند

بــه گیتـــی فـــراوان نبودســـت شـــاد90 جستارهایادبی(ادبیاتوعلومانسانیسابق) شمارة دوم

ســـپردم بـــدو تـــاج و تخـــت بلنـــد

ولــی عهــد مــن او بــود در جهــان

اگــر دختــر آیــد بــرش گــر پســر

چو ساسان شنید این سخن خیـره شـد

بــه دو روز و دو شــب بســان پلنــگ


همــان لشــکر و گــنج بــا ارجمنــد

هــم آن کــس کــزو زایــد انــدر نهــان

ورا باشــد ایــن تــاج و تخــت پــدر

ز گفتـــار بهمـــن دلـــش تیـــره شـــد

ز ایــران بــه مــرزی دگــر شــد ز ننــگ

 352-351/6 :1967 فردوسی


و ذیل پادشاهی همای چهرزاد 32 سال بود، میفرماید:

بـــه بیمـــاری انـــدر بمـــرد اردشـــیر

همــای آمــد و تــاج بــر ســر نهــاد


همــی بــود بــی کــار تــاج و ســریر

یکــــی راه و آیــــین دیگــــر نهــــاد

 354 / 6 :همان


چنانکه در منابع پیشین آمد در نامِ همای، دورة سلطنت، نـام پـدر، چگـونگی نگهـداری از

فرزند و یافتن فرزند اختلاف روایت وجود دارد، اما در یک مورد اختلاف نظری وجود نـدارد

و آن هم شیوة مملکت داری اوست که با تحسین تاریخ نویسان همراه بوده است. اما کریسـتن

سن، ایران شناس دانمارکی، در پژوهشی که راجع به دورة کیانیان انجام داده به یکباره مطالـب

مربوط به جانشینان بهمن را ساختگی میداند و نوشتة تمام تاریخ نویسان و حتی روایـتهـای

ملی را رد میکند! او نوشته است: « چون در آغاز قرن هفتم میلادی رمان اسـکندر از کالیسـتن

دروغین (1) به پهلوی نقل شد (از وجود این ترجمة پهلوی از راه ترجمة سـریانی کـه از روی

متن پهلوی صورت گرفته است خبر داریم) ایرانیان در آن شرحی مخلوط به افسانه از آخـرین

ایام سقوط سلسلة هخامنشی، ملاحظه کردند. در روایـات ّملـی ایرانیـان، بـا اسـتناد بـه همـین

اطلاعات محدود تاریخی سـعی شـد کـه حـوادث مـابین سـلطنت گشتاسـب کیـانی و پایـانِ

شاهنشاهی قدیم ایران تنظیم گردد» (کریستن سن، 212 :1343). او در ادامه میافزاید کـه: « از

طرفی دیگر جنبة تصنعی روایات مربوط به همای و دو دارا محقق و آشکار است. بدین معنـیسال چهلوپنجم بررسی دلایل اجتماعی تشتت روایات در بارة پادشاهی... 91

که از همای دختر گشتاسب، همای دیگری ساخته و او را دختر بهمن دانسـته انـد و بـا تعیـین

برادری برای دارا به نام ساسان که حقĤ میبایست جانشین بهمن شود، حقِ ساسانیان را نسـبت

به تاج و تخت کیانی اثبات کردند، زیرا نسب این سلسله را با سلسله نسب ساختگی به کیانیان

میرسانیدند. با انتساب اسکندر به پسـری دارای اول و بـرادری دارای دوم، او نیـز پهلـوانی از

تاریخ ایران گشت که لیاقت محبوبیت ایرانیان را یافت، خلاف تصـوری کـه در روایـت دینـی

نسبت به او وجود دارد» (همان: 217). در چگونگی این اختلاف روایات و این ادعای حیـرت

انگیز کریستن سن، نخست باید منابع و نوع روایات را شناخت.

عناصر حماسی و افسانهای داستان همای

در آمیختگی روایات اساطیری با تاریخ شفاهی ایران پیش از اسـلام سـبب اخـتلاف در نقـل

روایات شده و از این روست که تشخیص جنبه های واقعی و اساطیری آن بسـیار دشـوار اسـت.

آن چنان که یکی از تاریخ نویسان مینویسد: « در داستان فرمانروایان کیانی البته عناصر اسـاطیری

بیشتر است، اما جنبة تاریخی نیز در آن هست »(زرین کـوب،41/1: 1364). روایـات مختلفـی در

تاریخ ها و حماسة ملی در بارة همای، پدر، همسر، فرزند، مدت پادشاهی، رهـا کـردن فرزنـد در

آب، شناختن و به هم رسیدن مادر و فرزند وجـود دارد. بخشـی از ایـن روایـت بـه قصـة دینـی

شباهت دارد(2) و بخشهایی از قصه با عناصر حماسی و افسانه ای درآمیخته است.

الف: همسری همای با پدر! فردوسی میگوید:

پـــدر در پـــذیرفتش از نیکـــویی


بر آن دین کـه خـوانی همـی پهلـوی

 352/ 6 :1967 ،فردوسی

به نظر میرسد این همان رسم سنتی ازدواج با محارم است کـه در ایـران کهـن و در دورة

هخامنشیان و اشکانیان و ساسانیان در دربارها ودر میان طبقات خاص اجتماعی بنـا بـه دلایـل

سیاسی، اقتصادی، اجتماعی نظیر بیگانه هراسی، حفـظ اصـالت نـژادی و جلـوگیری از انتقـال

ثروت معمول بوده است ؟ یا حدیث تنگ نظری جامعه ای سنتی –پدر تباری است که دختر را92 جستارهایادبی(ادبیاتوعلومانسانیسابق) شمارة دوم

مستقل و قدرتمند نمی دانست و او را همچون کالایی متعلق به پدر، برادر یا همسر تصور می-

کرد.

ب: موضوع حیرت آور شناختن همای، فرزندش را از میان آن همـه سـپاهی! در روایـات

آمده است که نخستین بار زمانی که همای پس از سالها فرزنـدش را میـان سـپاهیان دیـد از

طریق غریزه و احساس مادری، فرزندش را از میان آن همه سپاهی شناخت ! «چو دید آن بر و

چهرة دلپذیر / زپستان مادر بپالود شیر / بپرسید و گفت این سوار از کجاست / بدین شـاخ و

این برز و بالای راست» (فردوسی 362 / 1967:6). به نظر میرسد چنین وابستگی عـاطفی تـا

اندازه ای از واقعیت به دور است و احتمال میرود که زاییده ذهنیت راویان باشد.

پ: شنیدن صدایی از نامعلوم و پیشگویی حیرت آور ماورایی! زمانی کـه داراب در جمـع

سپاهیان بود، طوفان و باران در گرفت، خیمه ای نیافـت، زیـر طـاق سـاختمانی کهنـه رفـت و

رشنواد شنید که از ساختمان کهنه صدایی بلند میآید که: « ز ویران خروشی به گوش آمدش/

کزان سهم جای خروش آمدش/ که ای طاق آزرده هشیار باش/ برین شاه ایران نگهـدار بـاش/

که در تست فرزند شاه اردشیر/ ز باران مترس این سخن یادگیر» (فردوسـی 360/6 :1967) بـه

نظر میرسد این افسانه بر اساس ذهنیتی طبقاتی ساخته و پرداخته شده است.

ت: از عناصر حماسی دیگر در این قصه، اغراق در مدت پادشاهی غیر متعارف بهمن، پدر

و همسر همای است که 112 سال بود و از ویژگی داستانهای پهلوانی است.

ث: اعتقاد به فره ایزدی یا کیانی برای به قدرت رسیدن همای.« فرمـانروای کیـانی حـق سـلطنت

خویش را به اتکا یک تأیید الهی –فره کیانی توجیه میکرد » (زرین کوب،41/1: 1388)

3- هدف پژوهش و روش نقد

در این مقاله سعی شده است پس از گردآوری اطلاعات به روش کتابخانـهای، بـه منظـور

بررسی رویدادهای زندگی و پادشاهی همای، دادهها با روش نقد تـاریخی توصـیف و تحلیـل

شوند و سپس با روش نقد اجتماعیِ مبنی بر مؤلفة زمان، طبقة اجتماعی و فضای جامعه، تـأثیر

جامعه بر سرنوشت زن بررسی شود و وجود این پدیدة نادر از منظرِ برخـورد اجتمـاعی مـوردسال چهلوپنجم بررسی دلایل اجتماعی تشتت روایات در بارة پادشاهی... 93

تحلیل قرار گیرد. پس از آن با روشِ نقد زن گرا، آن چنان که«جنسیت در کانونِ پـژوهشِ یـک

پژوهشگر قرار گیرد» (اعزازی، 295 :1385) با خوانشی زنانه دوره ای از تـاریخ اسـطوره ای–

حماسی ایران با محوریت یک پادشاه-زن تحلیل شود و بـا رویکـردی زنگـرا نقـشِ جنسـیتی

همای مورد بررسی قرار گیرد تا واکنش جامعة مرد محور نسبت به تغییر ساختار هـرم قـدرت

ارزیابی شود. در این نوع نقد راههای باز نمایی یا حذف زنان در نوشتههای مردان مورد بررسی

قرار میگیرد (هام،160: 1382).

4- فرضیهها

اگر فرضیه را پیش بینی رابطة بین متغیرها و رویدادها تعریف کنیم (اعـزازی، 291 : 1385)

چند فرضیه در مورد علل تشتت روایات و شایعات مربوط به همای چهرزاد وجود دارد کـه از

آن جمله است:1- درآمیختگی رویدادهای دوران اساطیری-پهلـوانی-تـاریخی و گـذر از مـرز

اسطوره و حماسه به تاریخ سبب روایات چندگانه در این باره شده است ؟ 2. واکـنش جامعـة

مرد سالار در برابر پادشاهی یک زن و تغییر نقش جنسیتی، این تشتت روایات را موجب شـده

و این حجم زیاد بحثها و شایعات را بهوجود آورده اسـت ؟ 3. اخـتلاف روایـات بـه سـبب

تفاوت اعتقادات دینی در دورهای متفـاوت بـوده کـه دگرگـونی فرهنگـی رخ داده اسـت ؟ 4.

هنجار شکنی پدرِ همای در مورد پادشاهی دختر در حالی کـه پسـر هـم داشـته، سـبب ایجـاد

روایات متعدد شده یا نوع ازدواج پدر با دختر سبب اختلاف روایتها شده است. 5. فره کیانی

و نیروی جادویی همای چهرزاد در یک جامعة دینی- سنتی مرد سالار چگونه بوده است که او

بدان وسیله به قدرت زنانهاش مشروعیت و حقانیـت داده و توانسـته اسـت سـالهـا از عهـدة

وظایف پادشاهی سرزمین بزرگ ایران بهخوبی بر آید ؟ 94 جستارهایادبی(ادبیاتوعلومانسانیسابق) شمارة دوم

5- تحلیل یافتهها

چنان که پیش از این اشاره شد، پیرامـون زنـدگی خصوصـی و سیاسـی و شخصـیت ایـن

نخستین پادشا زنِ ایرانی شایعات و روایات متعددی وجود دارد که باید چرایی آنها را شناخت

و به علت پیدایی آنها پی برد:

1- گذارِ خردمندانه از اسطوره وحماسه به تاریخ. منابع تاریخی و حماسی، روایات متفاوتی

در بارة او نقل کردهاند که استاد خردگرای حماسه زیرکانه و استادانه مرز بین اسطوره و حماسه

را با تاریخ منطقیتر تصویر کرده اسـت و رویـدادهای ذهنـی –افسـانه ای دوران اسـاطیری –

حماسی را به واقعیت های تاریخی، خردمندانه پیوند زده است: از این رو در سرآغاز پادشـاهی

همای چهرزاد، او را دختر بهمن اردشیر معرفی میکند و قصة حماسی را به واقعیـت تـاریخی

متصل میکند. چون اردشیر، پادشاه دوران تاریخی است، ولی بهمن بـه دوران حماسـی تعلـق

دارد.

بــه بیمــاری انــدر بمــرد اردشــیر

همــای آمــد و تــاج بــر ســر نهــاد


همــی بــود بــی کــار تــاج و ســریر

یکــــی راه و آئــــین دیگــــر نهــــاد

 354/ 6 :1967 ،فردوسی


2- هویت دوگانة همای. در تاریخ و حماسة ملی ایران دو شخصیت به نام همـای وجـود

دارد که اگر این دو شخصیت منطبق با واقعیت باشـد، یکـی همـای دختـر گشتاسـب اسـت و

دیگری همای دختر بهمن اسفندیار که به استناد تاریخها و روایات ملّی و شجرهنامة پادشـاهان

ایران، همای دختر بهمن اسفندیار نوة همای دختر گشتاسب است. اما کریستن سـن وجـود دو

همای را انکار میکند و دختر بهمن را ساختگی میداند (کریسـتن سـن، 217 :1342). بـا ایـن

ادعای کریستن سن نیمی از تاریخ پادشاهی ایران حذف میشود، اما باید افزود کـه او از منـابع

غربی استفاده کرده است و درستی و نادرستی منابع را قرنها بعد به دشواری میتـوان ارزیـابی

کرد. سال چهلوپنجم بررسی دلایل اجتماعی تشتت روایات در بارة پادشاهی... 95

 2- قدرت. « با آنکه جامعة کیانی هنوز بین زندگی شـبانی و کشـاورزی سـیر مـیکـرد»

(زرین کوب، 42/1: 1388) و به استناد یافته های تاریخی اصولا قدرت تصـمیم گیـری و ادارة

امور و رهبری سیاسی در دست مردان جامعه بود و ایـن مسـئله، پدیـدهای جهـان شـمول بـه

درازای تاریخ بشریت است، اما به گونه ای غیر معمول و شاید به منظور حفظ ساختار طبقاتی،

حفظ نژاد و سرمایه و مهمتر از همه تاج و تخت پادشاهی، قدرت در دوره ای از تـاریخ ایـران

از سوی پدر به دختر تفویض شده است. اگر چه به نظر میرسـد سـاختار قـدرت متشـکل از

قدرت سنتی و رسمی مردانهای بوده که با اقتداری ویژه جنس مؤنث را به لحاظ طبیعی و هـم

اجتماعی به اطاعت از خود وادار میکرده و مرد با این شیوه قرنها در رأس هرم قـدرت قـرار

داشته، اما حضور مستقیم همای چهرزاد در صحنة سیاست توانسته است، آن نظم را بر هم زند

و از سویی بر ابعاد اجتماعی هویت زن، شخصـیت اجتمـاعی، جایگـاه و نظـام ارزشـی زن در

جامعه اثر بگذارد و در دورة ساسانی در حکومت پوراندخت و آذرمیدخت نمود یابد. به علاوه

این موضوع را نیز نباید از نظر دور داشت که به اسـتناد نظریـة ذات گرایـان، قـدرت، ذاتـی و

طبیعی است و به احتمال قوی همین متغیر در به قدرت رسیدن همای تأثیر داشته است.

3- جانشینی پدر.در اینجا پرسشی وجود دارد که چرا بهمـن پادشـاهی را بـه پسـر بـزرگ

خود، ساسان نداده و تاج پادشاهی را به همای و فرزندی که در شکم داشته، داده اسـت ؟ آیـا

قدرت تصمیمگیری همای بیش از برادرش ساسان بوده است؟ یا هیچ مـرد لایقـی در دسـتگاه

حکومتی به نقل از بندهش نمانده بود که پادشاهی کند؟ یا برای بهمن جنسیت مطرح نبـوده و

شایستگی دلیل این گزینش بوده است، چنان که فردوسی میگوید:

اگــر دختــر آیــد بــرش گــر پســر


ورا باشــد ایــن تــاج و تخــت پــدر

 352 /6 :1967 ،فردوسی


در اسطوره و روایات حماسی ایران چنانکه آمده است شاه باید دارای فره ایـزدی باشـد و

همان فره کیانی است که او را شایستة پادشاهی میکند، پس بر اساس باورِ دورة کیانی، همای

نیرویی جادویی داشته و فره ایزدی او را در دستیابی به مقام شاهی یاری رسانده است. بیگمان96 جستارهایادبی(ادبیاتوعلومانسانیسابق) شمارة دوم

این موضوع به دوره ای از تاریخ باز میگردد که بشر نیروهای ماورایی را باور داشته است. در

تحلیل این موضوع واقعیت این است که پدر با شناختی که از دو فرزندش داشته، همای را بـه

سبب هوشمندی و اقتدار ذاتی شایسته تر از ساسان میدیده و حیرت انگیزی ایـن گـزینش در

اینجاست که با توجه به تصورِ غالبِ جنس گرایی در آن زمان، بهمـن، خـود را از زیـر سـلطة

باوری سنتی رها کرده و زنی را به عنوان جانشین خود انتخاب کرده است، زیرا بـه قـدرت و

لیاقت پادشاهی در او ایمان داشته است.

ســپردم بـــدو تــاج و تخـــت بلنـــد

ولیعهـــد مـــن او بـــود در جهـــان

چو ساسان شنید این سخن خیره شـد

بــه دو روز و دو شــب بســان پلنــگ


همــان گــنج و آن لشــکر ارجمنــد

هم آن کس کـز او زایـد انـدر نهـان

ز گفتــار بهمــن دلــش تیــره شــد

ز ایران به مرزی دگر شـد ز ننـگ

 352 /6 :1967،فردوسی

در تحلیل این ننگ که سبب شد ساسان چنین آزرده و آواره شود، ممکن اسـت بتـوان سـه

دلیل برای آن منظور کرد: 1- غیر منتظره بودن این تصمیم از جانب پدر؛ 2- ولیعهدی خـواهر؛

3- ازدواج پدر با دختر خود.

4- ازدواج. به استناد روایات موجود، ازدواج همای با پدر انجام شده، اما ساختگی بودن یا

حقیقت داشتن آن مشخص نیست. به نوشتة ابن بلخی، تاریخ نویس مسلمانی که نتوانسته ایـن

روایت را باور کند، نوشته است همای « بکر بـود و تـا بـه مـردن شـوهر نکـرد ».(ابـن بلخـی

1313:54). اما با توجه به نظامِ متفاوت سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و بخصوص دینـی در دورة

پیش از اسلام و پس از آن، میتوان احتمال داد که این عمل به جهت حفظ دودمان و به اجبـار

و به دستور پدر صورت گرفته باشد و بنا به فرمودة فردوسی این نـوع ازدواجِ سـنتی بـر طبـق

دین و آیین ایرانیان انجام شده است.

پـــدر در پـــذیرفتش از نیکـــویی

همـــای دل افـــروز تابنـــده مـــاه


برآن دین که خوانی همی پهلـوی

چنان بـد کـه آبسـتن آمـد ز شـاه

 352 / 6 :1967،فردوسی سال چهلوپنجم بررسی دلایل اجتماعی تشتت روایات در بارة پادشاهی... 97


از زاویة دیگری میتوان احتمال داد که چون ایـن عمـل در میـان طبقـة خـاصِ اجتمـاعی

بخصوص پادشاهان و درباریانِ پیش از اسلام مرسوم بوده، ایـن شـایعات و روایـات متعـدد،

واکنش طبقات دیگر اجتماعی بوده، که آن را درست نمی دانستهاند.

5- فرزند. به استناد منابع، همای، فرزند خود را در کودکی به آبِ رودخانه سپرد. بـه نظـر

میرسد در درستی این روایت باید اندکی تردید کرد و اگر چنین عملی انجام شده باشد، دلایل

سیاسی توجیه بیشتری دارد تا دلایل فردی، چون ناخواستگی فرزند و حاصل تعرض بودن آن.

زیرا بر طبق سنتی که در دربارها وجود داشته، فرزند را برای تربیـت بـه پهلوانـان یـا بزرگـان

میسپردند؛ همان گونه که سیاوش و بهمن را از کودکی به رستم یا بهرام گور را بـه منـذر بـن

عمروبن عدی لخمی سپرده بودند (صفا171 /1: 1371) یا به سبب مخالفت با پادشاهی همـای

از جانب گروههای مخالف خطرهای فراوان در دربار برای ولیعهد پیش بینی میشده و منطقی-

تر آن بوده که ولیعهد از آسیبها دور بماند و به افراد مورد اعتماد دربار سپرده شود تـا بـزرگ

شود و در زمان لازم به دربار بازگردد. به نظر میرسد این تحلیل به حقیقت نزدیکتر باشـد تـا

دیدگاه نویسندگانی که چنین عملی را خودخواهی یا جاه طلبی همای ذکر کردهانـد. در میـان

روایات موجود که همه همای را مقصر دانسته و او را عاری از عواطف مادرانه دانسته انـد، در

کتاب آفرینش و تاریخ روایتی متفاوت نوشته شده که رگه هایی از واقعیت در آن موجود است

و به نظر میرسد مؤلف در پی آن بوده که قصه را به حقیقت نزدیک کنـد. او نوشـته همـای «

کودک را در گاهواره ای نهاد و مال بسیاری به گروهی داد تا او را پـرورش دهنـد و آنهـا را از

پایتخت خویش بیرون فرستاد و آن دسته فرزند او را بردند و در کشتی نشستند تا اینکه به مذار

رسیدند. طوفانی شد که کشتی را غرق کرد و همـه آنهـا کـه در کشـتی بودنـد غـرق شـدند و

گاهواره بر روی آب ماند تا اینکه در ساحل دجله به دست گازری که جامه میشست رسـید و

دید که کودکی در آن قرار دارد (مقدسی، 507 :1374). اما اینکه ایـن قصـه محصـول ذهنیـت

جامعه است یا واقعیت دارد، به درستی معلوم نیست. شاید این تحلیلها نتیجه نظرگاه امـروزی

ما باشد. 98 جستارهایادبی(ادبیاتوعلومانسانیسابق) شمارة دوم

6- حکمرانی.در شرح احوال سلاطین ایران آمده است که چون : « همای بر تخـت شـاهی

نشست، پرده ای پرنیانی و زربفت در برابرش آویختند و به خاص و عام اجازت حضـور داد »

(ثعالبی، 243 :1372). آیا این نوشته، عقیدة شخصی ثعالبی، تاریخ نویس مسـلمانی اسـت کـه

نمی توانسته زن را خارج از پرده و در نقشِ جنسـیتی مغـایر بـا دورة خـویش تصـور کنـد یـا

واقعیت داشته ؟ از میان تاریخ نویسان تنها ثعالبی این روایت را نوشته است و چون در نوشـتة

دیگر تاریخ نویسان به چنین موضوعی اشاره نشده است، بی گمان این عقیدة شخصـی ثعـالبی

است که باور این موضوع برای او دشوار بوده و دیگرگونگی زمان خود را با دورة تاریخ پـیش

از آن در نظر نگرفته است. موضوع دیگر این است که در اغلب این روایات، «همای بزرگتـرین

ملکه عالم، پادشاهی عدالت گستر، نیکوکار وحافظ منافع مـردم» معرفـی شـده اسـت (ثعـالبی

180-179: 1328). آیا او در واقع پادشاهی مهربان، عادل و دادگستر بوده، یا با پادشاهان مقتدر

و مستبد مقایسه شده است که تاریخ نویسان چنین قضـاوتی کـرده انـد. احتمـال دارد تفـاوت

رفتاری زن و مرد نیز علت دیگر این قضاوت باشد. زیرا زن به سبب طبیعت زنانهاش ملایـم و

مهربان است و از خشونت پرهیز میکند و به سبب همین تفاوت رفتاری بـا دیگـر پادشـاهان،

این گونه رفتارهایش مورد تحسین تاریخ نویسان قرار گرفته است.

چنانکه از یافته های تاریخی بر میآید درتمام طول تاریخ بشر و در جوامع مختلف تفکیک

شغل و مقام بر اساس جنس وجود داشته و در بیشتر کشورهای دنیا نقش پادشاهی جـز مـوارد

استثنایی منحصر به مردان بوده، و احتمال میرود یکی از دلایل برتری مردان در جامعـه، مقـام

سروری و فرمان روایی و مشاغل مردانه آنها از دورهای تاریخ بوده است. بنابراین شاید بتـوان

حضور همای را به عنوان پادشاه به ساختار فرهنگی –اجتماعی مساعدی ارتباط داد که پذیرای

حکومت یک زن آن هم به مدت 32 سال بوده است. بی گمان اعتراض جامعه در برابـر نقـشِ

جنسیتی همای چندان گسترده نبوده که تأثیر مخربی بر جریان قدرت بگذارد و واکـنشِ منفـی

مردم در همان حد شایعات و مخدوش کردن اخبار مربوط به زن-پادشا بوده است و از نوشـتة

تاریخ نویسان چنین بر میآید که جامعه بدون قید و شرط حکومت یک زن را پذیرفته است و

در اغلب روایات مملکت داری او را تحسین کرده اند. یا اگر نظـام طبقـه بنـدی اجتمـاعی درسال چهلوپنجم بررسی دلایل اجتماعی تشتت روایات در بارة پادشاهی... 99

ایران را بپذیریم، احتمال دیگر این است که شخصـیت همـای بازمانـدة دوران زن سـروری در

ایران کهن باشد.

نتیجه

همای چهرزاد به استناد حماسة ملی و تاریخ ایران نخسـتین پادشـاه-زن ایرانـی اسـت. در

تحلیل علت تشتت روایات در مورد زندگی و پادشاهی او در این مقالـه، دو عامـل مـورد نظـر

قرار گرفت، نخست اینکه به سبب جنگها و حذف تمام آثار یک سلسلة پادشـاهی، در تـاریخ

این دوره از ایران گسستگی رخ داده و باز سازی آنهـا در دورههـای بعـد بـه صـورتی نـاقص،

آمیخته با افسانه و غیر واقعی انجام شده. احتمال میرود وجود این همه روایـتهـای مختلـف

همین باشد. عامل دوم جنسیت پادشاه است. در بررسی تطبیقی شخصیت و سرگذشت همـای

با دیگر پادشاهان سلسلة کیانی چنین تعدد روایاتی در مورد مردانِ پادشاه وجود ندارد و به نظر

میرسد علت وجود این همه روایات متعدد دربارة همای این باشد که جامعه در رویـارویی بـا

زن و موقعیت او بیش از هرچیز به وجه جنسی هویت او نظر داشـته و جنسـیت، عامـل بـروز

تشتت روایات و شایعات مختلف در باره او شده است. اگر این احتمال، واقعیت داشـته باشـد،

تاریخ و حماسه شرمسار همای است که در برههای سخت از تاریخ ایران، مسئولیت ادارة ایـن

سرزمین را به دوش گرفته و در برابر نگرش مردانه مقاومت کرده است و اگر پادشاهی یک زن

را در سرزمین ایران امری طبیعی فـرض کنـیم و آن را متعلـق بـه دورانِ زن سـالاری در نظـام

اجتماعی ایران بدانیم، باید با تحلیلی انتقادی نظریة جامعه شناسان در مورد طبقه بندی جامعـه

به مرد سالاری را در آن دوره باز پژوهی کنیم و به شناخت و برداشت سنتی تـاریخ نویسـان از

ساختار مرد سالاری جامعه ایران به دیـدة تردیـد بنگـریم و در پـی شـناخت واقعـی سـاختار

اجتماعی ایران باشیم. افزون بر عوامل مؤثر در تشتت روایات مربوط به همای، به عاملِ دیگری

نیز میتوان اشاره کرد و آن نقش جنسیتی در جامعة گذشته ایران است که در ایـران نیـز چـون

اغلب کشورها پادشاهی نقشی صـرفاً مردانـه بـوده و ایـن یکـی از مشخصـههـای نظـامهـای

استبدادی- سنتی است که تمایز نقش در حدی آشکار در آنها وجود دارد. ایـن تفکیـک نقـش100 جستارهایادبی(ادبیاتوعلومانسانیسابق) شمارة دوم

طی قرنها در جامعه تداوم داشته و نهادینه شده، احتمال میرود تغییر این روش واین دیـدگاه

با واکنش همراه بوده و سبب نارضایتی در جامعه و در نتیجه بروز شایعاتی شده اسـت کـه بـه

نظر میرسد نیمی از آنها واقعی نیستند.

یادداشتها

1-علت آنکهنویسندة رمان اسکندرراکالیستن دروغین(PseudCcallisthene) مینامیدند، آن بودکه

وی روایات خودرا بهکالیستنس(Callisthenes) مورخ اسکندرمنسوب میدانست (کریستن سـن، 1343:

 .(212

2- بن مایةرهاکردن کودک درآب رادرقصههایدینی چون قصة حضرت موسی نیز میتوان یافت.

کتابنامه

ابن بلخی. (1313). فارس نامه. بهکوشش جلال الدین تهرانی. تهران: ؟

ابوریحان بیرونی، محمد بن احمد. (1352).. آثارالباقیه. بهکوشش اکبر دانا سرشت. تهران: ابن سینا.

اعزازی، شهلا. (1385). فمینیسم و دیدگاهها. مجموعهمقالات. تهران: روشنگران.

ایرانشاه بن ابی الخیر. (1370). بهمن نامه. تصحیح رحیم عفیفی. تهران:انتشارات علمی و فرهنگی.

بلعمی، ابوعلی. (1379). تاریخ بلعمی.بهکوشش محمد تقی بهار و پروین گنابادی. تهران: طهوری.

بناکتی، داود بن محمد. (1348). تاریخ بناکتی. بهکوشش جعفر شعار. تهران: انجمن آثارملی.

بیضاوی،عبداالله بن عمر. (1381).. نظامالتواریخ.بهکوشش میر هاشم محدث. تهران: بنیادموقوفات دکتر محمـود

افشار.

ثعالبی مرغنی، حسین بن محمد. (1328).. شاهنامهثعالبی در شرح احوال سلاطین ایران. تهران: مجلس

ثعالبی، حسین بن محمد. (1372.). شاهنامهکهن، پارسی تاریخ غررالسیر.ترجمةمحمد روحانی. مشهد:

حمداالله مستوفی، حمداالله بن ابی بکر. (1339). تاریخ گزیده.بهاهتمامعبدالحسین نوائی. تهران: امیرکبیر. سال چهلوپنجم بررسی دلایل اجتماعی تشتت روایات در بارة پادشاهی... 101

حمزه اصفهانی، حمزه بن حسن. (1346.). تاریخ پیامبران و شاهان (سنی ملوک الارضو الانبیاء). ترجمـة جعفـر

شعار. تهران: بنیاد فرهنگ ایران.

خواندمیر، غیاث الدین همامالدین. (1333). تاریخ حبیب السیر فی اخبارافرادبشر با مقدمة جلال الـدین همـائی.

زیر نظر محمد دبیر سیاقی. چ2،(افست 1353). تهران: خیام.

دینوری، احمد بن داود. (1364).. اخبارالطوال. ترجمةمحمود مهدوی دامغانی. تهران: نی.

زرین کوب،عبدالحسین. (1388). تاریخ مردمایران، ایران قبل ازاسلام. چ 11.تهران: امیرکبیر.

صفا، ذبیح االله(1371). تاریخ ادبیات درایران.چ12.تهران: فردوس.

طبری، محمد بن جریر. (1351). تاریخ الرسل و الملوک، بخش ایران ازآغازتا سال 31 هجـری. ترجمـة صـادق

نشأت. تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب.

فردوسی، ابوالقاسم. (1967). شاهنامهفردوسی. تصحیح م.ن.عثمانوف. مسکو: آکادمی علوماتحاد شوروی.

فرنبغ دادگی. (1369). بندهش. تصحیح مهرداد بهار. تهران: توس.

کریستن سن. (). 1343. کیانیان. ترجمهذبیح االله صفا. تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب.

گیرشمن،رومن. (1384).. ایران ازآغازتا اسلام. چ 16. تهران: شرکت انتشارات علمی و فرهنگی.

مجمل التواریخ و القصص. (1318). بهکوشش محمد تقی بهار. تهران: محمد رمضانی.

مسعودی،علی بن حسن. (1344). مروج الذهب ومعادن الجوهر. ترجمةابوالقاسم پاینده. تهران: بنگـاه ترجمـه و

نشر کتاب.

مقدسی، مطهر بن طاهر. (1374). آفرینش و تاریخ. ترجمةمحمد رضا شفیعی کدکنی. تهران: آگه.

هام، مگی و دیگران. (1382). فرهنگ نظریههای فمینیستی. ترجمةفیروزه مهاجر، فرخ قره داغی، نوشین احمدی

خراسانی. تهران: توسعه.

یعقوبی، احمد بن اسحاق. (1347). تاریخ یعقوبی. ترجمةمحمد ابراهیم آیتی. تهران: ترجمه و نشر کتاب. 

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.